اگر در گوگل آزار و اذیت سایبری را جستجو کنید، صفحه به صفحه مقالاتی خواهید دید که به والدین در مورد بهترین روش محافظت از فرزندانشان در برابر آزار و اذیت اینترنتی توصیه می کنند. تقریباً همه آنها به شیوایی در مورد اهمیت ارتباط باز و صادقانه با کودکان صحبت می کنند. توصیههای رایج زیادی در مورد چگونگی تشخیص قلدری، مقاومت در برابر فشار همسالان، و درک – در اعماق وجود – این است که هیچ چیز با ورود به فضای مجازی نمیمیرد.
به هر حال، حتی چیزهای بیضرر هم میتوانند زندگی خود را بپذیرند، و چاپهای دیجیتالی از یک عمر قبل میتوانند پس از اینکه بچهها از باورهای کوچکترشان که هرگز نباید به آنها قسم میخورند، بزرگتر شدهاند، به بزرگسالی بازگردند. همیشه آنلاین را به اشتراک بگذارید، مهم نیست که چقدر وسوسه انگیز است که خونسرد باشید و البته زنگ خطر را برای بزرگسالان قابل اعتمادی که بدون قضاوت یا سرزنش قربانی با مشکل برخورد می کنند، به صدا درآورید.
این همه توصیه خوبی است.
من بهعنوان یک فنشناس، همدلی زیادی با آن دسته از ما دارم که سعی میکنیم در عصر دسترسی بیبند و باری به اینترنت و جعلیهای عمیق آنقدر خوب، کودکانی را بزرگ کنیم که میتوانند مرزهای بین واقعی و تولید شده را محو کنند، حتی برای باهوشترین چشمها، چه رسد به آسیبپذیر.
به عنوان یک پدر و مربی، هر بار که در مورد «روندهایی» مانند اخاذی جنسی (اخاذی از محتوای رنگارنگ جنسی، صریح در قالب نوشتهها، عکسها، یا نوشتهها، عکسها و یا اخاذیهای جنسی) میخوانم، احساس خشم ناتوان، اندوه عمیق و البته ترس زیادی میکنم. ویدیوها با تهدید به افشای اطلاعات ناراحت کننده در مورد شخصی آنلاین) در میان نوجوانان.
تصور اینکه همان هوش مصنوعی که ما برای تبدیل آموزش به زمین بازی برای کودکان در سراسر جهان استفاده می کنیم، برای هدف قرار دادن همان کودکانی که می خواهیم به آنها کمک کنیم، سخت است. اما ما اینجا هستیم.
به همان اندازه که آموزش دادن به کودکان برای محافظت از آنها در برابر آزار و اذیت سایبری مهم است، من فکر می کنم ما یک قطعه مهم از پازل ایمنی آنلاین را از دست داده ایم: آیا به اندازه کافی تلاش می کنیم تا مطمئن شویم که بچه هایمان قلدری نمی شوند که به آن نیاز دارند؟ محافظت شود؟
این یک فکر ناراحت کننده و تکان دهنده است. هر پدر و مادری سعی می کند (تا حد امکان) مهربانی، شفقت و مسئولیت اجتماعی را برای فرزندانمان الگوبرداری کند. ما بی نهایت نگران مرکز اخلاقی و نظام ارزشی فرزندانمان هستیم و برای هر اشتباهی تا حد مرگ احساس گناه می کنیم. هیچ کس نمی خواهد فکر کند – چه رسد به اینکه – فرزند خود را چیزی آنقدر خطرناک ببیند که سایر کودکان به محافظت فعال از او نیاز دارند.
همچنین بخوانید: امنیت سایبری در آسیا: گرایش به سمت آینده دیجیتال امن تر
با این حال، اگر تحقیقات یونیسف به ما بگوید که حدود 30 درصد از نوجوانان و نوجوانان در 30 کشور مورد آزار و اذیت آنلاین قرار گرفتهاند، 20 درصد حتی به دلیل آن مدرسه را از دست دادهاند و 80 درصد از کودکان در 25 کشور این کار را انجام دادهاند. سوء استفاده یا استثمار جنسی آنلاین، کسی باید طرف فرستنده این نامه های ترور آنلاین باشد، درست است؟
به عنوان فردی که با کودکان از شش سالگی تا تقریباً بزرگسالی سروکار دارد، یک چیز وجود دارد که میخواهم همه والدین بدانند: اگر چه به دلیل نیاز دائمی به رقابت و همگام شدن با سر و صدای مدام رسانههای اجتماعی، اغلب اینطور به نظر میرسد. والدین عزیز، فرزندان شما یادداشت شخصی شما نیستند.
و یک چیز دیگر: فقط به این دلیل که آزار و اذیت سایبری است، ذاتاً کودک را وحشتناک یا غیرقابل جبران نمی کند. این فقط آنها را تبدیل به فردی می کند که مرتکب اشتباه شده و برای اصلاح مسیر خود به کمک نیاز دارد.
در یک دنیای ایدهآل، فرزندان ما فقط یاد میگیرند و رفتارشان را بر اساس آنچه ما میخواهیم یاد بگیرند و حفظ کنند، الگو میکنند. آنها می توانند تمام نویزهای مضر اطراف خود را فیلتر کنند و حس درست و نادرستی ما را به گونه ای رمزگذاری کنند که گویی بخشی از DNA مشترک ما است.
اما این یک انتظار غیر واقعی است. می دانیم که قشر جلوی مغز بخشی از مغز است که تکانشگری و تصمیم گیری را کنترل می کند. همچنین می دانیم که یکی از آخرین قسمت های مغز است که رشد می کند و روند رشد تا بزرگسالی ادامه می یابد. تا حد زیادی به همین دلیل است که نوجوانان رفتاری نامنظم دارند زیرا مرکز عاطفی مغز آنها سریعتر از بخش استدلال رشد می کند.
به عنوان فردی که روز به روز با والدین تعامل دارد، نمی توانم به شما بگویم که چند بار می بینم که والدین حتی ایده “شکست” را در فرزندانشان شخصی می کنند. تقریباً مانند یک کیفرخواست در مورد تربیت آنها.
خوب است که مسئولیت اعمال فرزندان خود را بپذیرید – ما به عنوان والدین مهم ترین معلمان آنها هستیم. اما اشتباه است که این مسئولیت را باری کنیم که کودکان را از اشتباه کردن و درس گرفتن از آنها باز دارد.
من همیشه این را میبینم: علائم هشداردهندهای که میتوانست گرفتار میشد – باید گرفتار میشد – نادیده گرفته میشوند، زیرا ما نمیخواهیم ببینیم فرزندمان “خوب” است، که در معنای وسیعتر به این معنی است که ما موفق نشدهایم. پدر و مادر خوبی هم باشید
همچنین بخوانید: درک تهدیدات امنیت سایبری: آنچه برای ایمن ماندن باید بدانید
من همچنین میتوانم این را به شما بگویم: هنگامی که بتوانیم داستان اشتباهات فرزندانمان را دوباره تنظیم کنیم، جلوگیری از آنها بسیار آسانتر میشود.
یک قانون ناگفته در BrightCHAMPS، در همه کشورها و بخشهای ما، این است که اطمینان حاصل شود که دانشآموزان و والدین آنها یا سایر مراقبان اصلی در نحوه جلوگیری از قلدری، هم به عنوان گیرنده و هم به عنوان مجرم، اجتماعی هستند.
به اندازه کافی عجیب، مورد آزار و اذیت قرار نگرفتن مستلزم همان نوع کار و آموزش است که مورد آزار قرار نگرفتن:
- چگونه قلدری را تشخیص دهیم: بسیاری از قلدرها نمی دانند که قلدر هستند زیرا زمانی که شما جوان و وحشی هستید، سخت است که تعادل قدرت و تفاوت بین مسخره کردن/شوخی کردن و انتخاب کسی را بدانید. درک اینکه کلمات آنها چگونه بر فردی که آنها را دریافت می کند تأثیر می گذارد برای کودکان دشوار است. بنابراین، شناخت قلدری باید نه تنها از طریق POV باشد که در مورد احساس شما وقتی می شنوید کسی چیزی ناخوشایند به شما می گوید، بلکه همچنین تمرین شفقت فعال برای تأثیر کلمات شما بر کسانی که آنها را به آنها می گویید نیز باشد.
- تسلیم فشار همسالان نمی شود: علاوه بر آنچه در بالا گفتم، دیده ام که گاهی اوقات قلدری به دلیل نفرت شخصی از کودک قلدری اتفاق نمی افتد، زیرا کنار آمدن با بچه های محبوب راحت تر از انجام/گفتن چیزهایی است که ممکن است به شما آسیب برساند. هدف آنها نوجوان بودن سخت است، نوجوان بودن که موج می زند و به چالش کشیدن چیزی که محبوب است سخت تر است. در تجربه من، آنچه کار می کند و عملی است ایجاد راه هایی برای کودکان است تا به بزرگسالان هشدار دهند بدون اینکه مورد هدف قرار بگیرند یا “قهرمان” ساخته شوند. بیشتر بچهها از موج محبوبیتی که علیه آنها میچرخد وحشت دارند.
- اشتباه کردن و مسئولیت پذیری در قبال آنها: این سختترین بخش است—به بچهها بفهمانیم که در نهایت، آزار و اذیت اینترنتی اشتباهی است که میتوان آن را اصلاح کرد، در حالی که هر کاری از دستمان بر میآید انجام میدهیم تا مطمئن شویم بچههایمان واقعاً این کار را نمیکنند. چگونه به آنها بگوییم که مورد محبت قرار می گیرند، پذیرفته می شوند، کمک می شوند و حتی اگر در نهایت لنگ بزنند، مورد قضاوت قرار نخواهند گرفت، در حالی که جدی بودن این اشتباه را به آنها آموزش می دهیم؟ این یک مکالمه مداوم است و تنها زمانی موفق می شود که بچه ها اعتماد کنند که در لحظه ای که کسی “آن را دریافت کند” فوراً به آنها بد، شرور یا مشکل ساز نمی شود. اشتباهات زمانی به جرم تبدیل می شوند که برای جلوگیری از “گرفتار شدن” به تلاش برای پوشاندن آنها با پوشش های فزاینده ادامه دهند. هنگامی که کودکان از طرد شدن می ترسند، اشتباهات به ویژگی های شخصیتی دائمی تبدیل می شوند.
به طور خلاصه، فقط می توانم بگویم که هیچ گلوله نقره ای برای مشکل آزار و اذیت سایبری وجود ندارد. و با ابزارهای فنی پیچیدهتر که میتوانند برای همه ما والدین دردسرساز شوند، در صورتی که ابزارهای مناسب با هدف اشتباه مواجه شوند، واقعیت این است که آزار و اذیت سایبری راه به جایی نمیبرد.
بزرگترین امید ما این است که بدانیم هر مشکلی دو طرف دارد و گاهی اوقات فرزندان ما ممکن است به جای قربانی، در کنار خالق قرار بگیرند. و برنامه ای برای بازگرداندن آنها از آن لبه خطرناک داشته باشید.
–
یادداشت سردبیر: e27 هدف این است که با انتشار نظرات جامعه، رهبری فکری را تقویت کند. نظر خود را با ارسال مقاله، ویدئو، پادکست یا اینفوگرافیک به اشتراک بگذارید.
به ما در اینستاگرام، فیسبوک، ایکس و لینکدین بپیوندید تا در ارتباط باشید.
اعتبار تصویر: Canva Pro
The post ایجاد دنیای دیجیتال امن: محافظت از کودکان در برابر جرائم سایبری و جلوگیری از آزار و اذیت اینترنتی appeared first on e27.